تو مرا بایک حس خوب پیوند دادی.تولدت مبارک.
امروز یکشنبه است و دقیقاً دوسال از روز پنج شنبه، بیست ودوم تیر ماه یکهزارو سیصدو نودو یک می گذره.ساعت حدود نه و ربع صبح بود .روی یه تکه کاغذ نوشته بودند تولد 22/4/91ساعت 15/9.باورم نمیشد که خدای مهربان به دعای قلب من گوش داده وفرشته مهربانی را برای زندگی ما هدیه کرده است.الان که به اون روز ها فکر می کنم باز دوباره اضطراب آن ایام به سراغم می آید.روزهایی که با پسرعزیزم دارم روزهای بی نظیری است، ساعت هایی که هرگز تجربه نکرده بودم ،یک حس غریبی بنام پدر بودن به سراغم آمده بود ومن باور نمی کردم روزگار نه چندان دور ی که من هنوز بارویاهای کودکی ام آرام می گرفتم، الان باید با کودکی که فرزند من است کودکی کنم.به نظرم این حس جالب راخدای مهربان درنهاد همه قرار داده است .امروز فرزندی که دنیای من است ،زیباترین لبخند های بهشتی رابه زندگی ما هدیه میکند.با چشمان معصومش آرامش بی دغدغه ای را در درون من جاری میکند .من هرروز ی که با پسر عزیزم زندگی می کنم بیشتر عاشق مهربانی خدا می شوم .هرروزی که اورادرآغوش می گیرم حس خوب زندگی را باتمام وجودم زندگی می کنم.من بهترین های دنیا را برای عزیزترین موجودات زندگی ام آرزو دارم وامیدوارم از بودنم درکنار خودشان احساس خوبی داشته باشند.
امروز یک روز ویژه نیز هست ،دومین سال تولد پسرم مقارن شده بامیلاد مبارک کریم اهل بیت ،حضرت امام حسن مجتبی (ع) .ان شاءالله مورد توجه ایشان باشیم.